Hrichard Santos itibaren Lipa pri Frankolovem, Slovenia

_richard

05/06/2024

Kitap için kullanıcı verileri, yorumlar ve öneriler

Hrichard Santos Kitabın yeniden yazılması (10)

2018-11-30 00:40

Hayal Kırıklıkları-Bettina Belitz TrendKitaplar Kütüphanesi

Tarafından yazılmış kitap Tarafından: Pegasus Yayınları

بخشی از زندگینامه ی مهدی آذر یزدی به نقل از روزنامه ی ایران. بچه كه بود كتاب نداشت، پاى منبرهاى مذهبى بزرگ مى شد و هر چه مى شنيد قصه هايى تكرارى بود. «قصه هاى خوب براى بچه هاى خوب» آذريزدى كه خيلى ها روزگار كودكى شان را با آن سپرى كرده اند با استقبال خوبى مواجه شد. دكتر خانلرى به مدير انتشارات اميركبير گفته بود كار خوبى است، بگوييد ادامه دهد و آذريزدى كم كم اعتماد به نفس پيدا كرد و كار را ادامه داد. روزگار كودكى اش در سختى و فقر رفت. اصلاً مدرسه نرفته و رنگ كلاس درس را نديده، تا جايى كه وقتى در پنجاه سالگى براى اولين بار يك كلاس درس مى بيند نمى تواند جلوى گريه خود را بگيرد. الفبا را از پدر ياد گرفته و خود را با كتاب ساخته است. پدرش معتقد بوده مدرسه آدم را فاسد مى كند و مى گفته به فكر آخرت باشيد. حساسيت ديگر پدر هم به خاطر اين بوده كه مدرسه محله متعلق به زرتشتى ها بوده كه پدر با آنها ميانه اى نداشته. عقده مدرسه نرفتن و بچه ها را با كيف و لباس مدرسه ديدن هميشه براى مهدى آذريزدى باقى مى ماند. نان و پنير و پياز و سركه غذاى روزگار كودكى خانواده آذريزدى بود و هيچ وقت پولى در خانه نداشتند. خيلى از چيزهاى مورد نيازشان را مى كاشتند و يامثلاً آرد را با صابون عوض مى كردند. اين طور بود كه مادر اصرار داشت مهدى سر كارى برود تا مزد بگيرد و پول به دست آورد. بعد از مدتى كار كردن با پدر، در يك جوراب بافى مشغول شد و بعد در يك كتابفروشى كه معبر او بود به دنياى جديدش كه خلاصه مى شد در كتاب، همدم تمام تنهايى هايش. وقتى با كتاب آشنا شد، فهميد دنيا از خرمشاه هم بزرگتر است. آن روزها دكتر محمدعلى اسلامى ندوشن در سال چهارم دبيرستان ايرانشهر درس مى خواند و از اين كتابفروشى كتاب مى خريد. آذريزدى مى ديد ديگران دكتر و استاد مى شوند. متوجه شد راه ديگرى ندارد جز اينكه با كتاب خودش را بسازد. بيست و يك ساله بود كه راهى تهران شد و اينجا مشغول به كار در چند انتشاراتى و كار تصحيح و ويرايش. كتابهايش را هم مى نوشت: قصه هاى تازه از كتابهاى كهن، شعر قندوعسل، گربه ناقلا، گربه تنبل، مجموعه قصه هاى ساده، مثنوى بچه خوب و تصحيح مثنوى مولوى. سال ۷۳ اما آذريزدى دوباره به يزد بازگشت. ديگر پول اجاره خانه در تهران را نداشت. به خانه پدرى رفت كه با آرامش بنشيند و بنويسد؛ پشيمان شد، ولى ديگر توان جابه جايى نداشت. زندگى در شهرستان را دوست ندارد و مى گويد همه چيز براى مركزنشين هاست: «هرچه هست در تهران است، نمايشگاه، كتابخانه و ... پل عابر پياده هم كه پله برقى شده. آن وقت مى گن تهران شلوغ شده، خوب مردم از ولايات مى رن تماشا و ماندگار مى شن!» آذريزدى اين روزها

Okuyucu Hrichard Santos itibaren Lipa pri Frankolovem, Slovenia

Kullanıcı, bu kitapları portalın yayın kurulu olan 2017-2018'de en ilginç olarak değerlendirdi "TrendKitaplar Kütüphanesi" Tüm okuyucuların bu literatürü tanımalarını tavsiye eder.